❤️‍🩹LOVE VAMPIRE S2 P14

VIOLET🦋 · 21:15 1403/01/01

سلام عزیزانم عیدتون مبارک امیدوارم سال خوبی رو داشته باشید پر از خاطرات خوب :) خب برید ادامه مطلب 🍀💚

شروع داستان 📑

وقتی که رفتیم داخل مرینت کل سلاح هاش رو گذاشت روی میز هوگو میخواست که بهش دست بزنه مرینت:نه نه اصلا بهش دست نزن چون سمی هستن و میتونه با یک ضرب 700 نفر رو از پا در بیاره و پادزهری هم نداره . لوئیس:ولی بدون اینکه سمی بشید چجوری باهاش کار میکردید؟ مرینت:خب انقدر به دست و پاهام خورده که بهشون مقاوم شدم شاید عجیب باشه ولی من در برابر این سم مقاومم🙃 اِما:چقدر جالب.... ولی کافیه بگم مامان همیشه حواستون باشه که از طرف دوک کای و دخترشون به هیچ وجه غذا یا نوشیدنی قبول نکنید چون دخترش میکو کسی بود که توی بچگیمون کل اون شایعات رو درست کرد و باعث شد که شورشی ها قصد کشتن شما  رو داشته باشن . مرینت با شنیدن این حرفا وحشت زده شده بود:ولی چجوری ؟ اصلا دوک کای قبلا خودش به عنوان قهرمان جنگ لادون انتخاب شد امکان نداره که خیانت کنه. هوگو:ولی اون تحت جادوی دخترش میکو هست و اون داره از جادوی سیاه استفاده میکنه و الان هم توی این خط زمانی اون فقط 3 سالشه . آدرین:به جاسوس ها میگم زیر نظر داشته باشنشون. مرینت :من از ربکا شنیدم که (داستان پارت قبل). یعنی میشه یک نفر رو بفرستی اونجا تا ببینه راه درمانش هست یا نه . آدزین:باشه الان به فرمانده کل میگم بره چک کنه.....

💕از زبان مرینت💕

وقتی فردا سراغ ربکا رو گرفتم نامه ای روی میزش دیدم:

اعلی حضرت من برای کشف چیزی به بیرون از کشور رفتم نگران نباشید خیلی زود برمیگردم

                        ربکا جلودین 

امیدوارم هر جایی که هستی حالت خوب باشه و اتفاقی برات نیوفته . از زمانی که کنار بچه ها بودم خیلی خوب بود . وقتی رفتم به اتاق آدرین به کاغذی که توی  دستش بود نگاه کردم یه لیست از بهترین جراحان قاره که کار اکثرشون هم به دنیا آوردن بچه ها بود مرینت:آدرین هنوز نگرانی؟ این ها همش به خاطره منه که بدن ضعیفی دارم.... و گرنه این اتفاق برامون توی آینده نمی‌افتاد... آدرین دست هامو گرفت و بغلم کرد :نمیخواد نگران باشی... مرینت:ولی آدرین با عصبانیت:گفتم که بسه میدونی وقتی که اِما بهم گفت که تو رو از دست میدم چه حالی پیدا کردم ؟که من تازه بعد از 120 سال عشق زندگیم رو پیدا کردم و بعد از مدتی از دستش میدم اگر تو رو هم از دست بدم دیگه نمیتونم مثلا قبلا بشم (اینجا آدرین سرشو روی شونه ای مرینت میزاره و بغلش میکنه ) دستمو توی موهای بلوند اش فرو بردم و بغلش کردم . وقتی آدرین سرشو بلند کرد مرینت:به نظرت وقتی که فهمیدم که 10 سال نیستم تا بزرگ شدن بچه هامو ببینم چه حالی داشتم؟ و کسی که باعث شده بچه هام انقدر زجر بکشن چی ؟ (اشک های مرینت سرازیر میشن) و حتی دیگه نمیتونم شوهرم رو ببینم . آدرین دستشو روی گونه ام کشید و اشک هامو پاک کرد و بهم نزدیگ شد و لبم رو بوسید آروم و طولانی . وقتی ازم جدا شد کمرم رو به سمت خودش کشوند و سرم رو با دستش گرفت و با صدایی که بغض داشت بهم گفت :نمیخواد نگران باشی با هم این ماجرا رو حل میکنیم  وقتی خودم از بغلش اومدم بیرون دستم رو روی صورتش گذاشتم و اشک های آدرین سرازیر شدن و بعد سرشو چرخوند و کف دستمو بوسید و منم اشک هاشو پاک کردم :قول میدم که این ماجرا به راحتی حل میشه . بعد هم فیلیکس نفس نفس زنان وارد شد :اِما .... رو دزدیدن ! ضربان قلبم رفت بالا و چشم هام گرد شدن و عصبانی شد و به سمت اتاق اِما دویدم ولی اون اونجا نبود و هوگو و لوئیس به شدت ناراحت بودن . هوگو:من میدونم پشت این ماجرا کیه. آدزین:هر کسی هست بگو تا با دستای خودم سلاخی اش کنم 😠 هوگو:کار دوک کای هست و اونها اِما رو به خاطر چوب دستی اش دزیدن و حتما میکو تونسته سفر به زمان رو انجام بده اون هم خون سلطنتی رو داره چون پدر بزرگش شاهزاده دوم امپراطوری بوده . مرینت:مسلح میشیم و دنبال اِما میگردیم منم میرم سلاح هامو بردارم توصیه میکنم با خودتون حتما شمشیر و تیرکمون بیارین چون باید سریع وارد عمل بشیم . لوئیس:ولی ما از کجا بفهمیم که اونها کجان؟ آدرین :کسی که الان جلوتون هست قدرت تشخیص رایحه هر مانایی رو داره و کل این قاره زیر دست من اداره میشه. پس میتونم به راحتی رایحه مانای اِما رو تشخیص بدم و پیداش کنیم . بعد هممون سلاح برداشتیم‌. و با استفاده از راحیه مانا ی اِما اون رو پیدا کنیم..... 3661‌ کارکتر . لایک و کامنت یادتون نره 💚🍀